دندون

دندون

دندون

دندون

پنج امتیاز از این گریفیندور گرفته شده است



پروفسور مک گونگال می گوید: "خانم گرنجر، پنج امتیاز از این گریفیندور گرفته شده است." "من در شما بسیار نا امید شده ام. اگر شما به طور کامل آسیب نبینید، بهتر است به برج گرفیندور بروید. دانشجویان در جشن های خود به جشن می روند. "

هرمیون سمت چپ

پروفسور مک گونگالل به هری و رون تبدیل شد.

"خب، من هنوز می گویم شما خوش شانس بود، اما چند سال اول نمی توانستم در یک کوه پر از کوه پرورش بیافتم. شما هر یک برنده گریفیندور 5 امتیاز می شوید. پروفسور دامبلدور از این اطلاعات مطلع خواهد شد. شما ممکن است بروید. "

آنها از اتاق خارج شدند و تا زمانی که دو طبقه بالا نرفتند، به هیچ وجه صحبت نمی کردند. این یک امداد بود که دور از بوی ترول باشد، کاملا جدا از هر چیز دیگری.

"رون با صدای بلند گفت:" ما باید بیش از ده امتیاز بدست آوریم. "

"پنج، منظور شما این است که یک بار از هرمیون خارج شده است."

ران اذعان کرد: "از او خواسته است که ما را از چنین مشکلاتی بیرون کند." "ببخشید، ما او را نجات دادیم."

هری به او یادآوری کرد: "او ممکن است صرفه جویی نکرده باشد، اگر چیزی را با او نداشته باشیم."

آنها به تصویری از بانوی چربی رسیده بودند.

"خوک بینی"، گفتند و وارد شدند.

اتاق مشترک بسته و پر سر و صدا بود. هر کس غذا خورده بود که فرستاده شده بود. هرمیون، در عوض، به تنهایی با در انتظار ایستاد. یک مکث بسیار خجالت آور بود. سپس، هیچ یک از آنها به دنبال یکدیگر نبودند، همه آنها گفتند: "متشکرم"، و عجله کرد تا صفحات را بسازد.

اما از آن لحظه، هرمیون گرنجر دوستش شد. برخی از چیزهایی که نمیتوانید به اشتراک بگذارید بدون پایان دادن به دوست داشتن یکدیگر وجود دارد، و از دست دادن دوازده پا کوه ترول یکی از آنها است.





فصل 11





کوییدیچ




همانطور که در ماه نوامبر وارد شدند، هوا خیلی سرد شد. کوه ها در اطراف مدرسه خاکستری یخی و دریاچه مانند فولاد سرد است. هر روز صبح زمین در یخ پوشیده شده بود. هقرید را می توان از پنجره ی پنجره ی یخ زده یخ زدگی در میدان کوییدیچ مشاهده کرد، همراه با پالتو بلند یقه ی خروس، دستکش خز خرگوش و چکمه های بی نظیر خزنده.

ساختمان جدید مرکز اسناد

مدیران اصفهانی همواره در راه اهداف انقلاب تلاش کرده‌اند و همواره در رخدادهای مهم کشور اصفهانی‌ها پای کار بودند.

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با اشاره به اینکه اسناد یکی از مهمترین ارکان حافظه تاریخی است،گفت: در اصفهان یک مرکز اسناد استاندارد وجود نداشت. با مذاکراتی که با شهرداری، شورای شهر و استانداری صورت گرفت، شهرداری مهم‌ترین اقدام را در این راستا انجام داد و ساختمان جدید مرکز اسناد را در اختیار این مرکز قرار داد.

یک دیدگاه وحشتناک بود


این یک دیدگاه وحشتناک بود. دوازده فوت بلند، پوست آن خاکستری خشن و گرانیت بود، بدن آن بزرگ مانند یک تخته سنگ با سر و صدای کوچکش که در بالای آن مثل نارگیل قرار داشت. پاهای کوتاه را به عنوان لبه های درختی با پایه ساق پا و پهن ضخامت داشت. بوی که از آن بی خبر بود این یک باشگاه بزرگ چوبی بود که در امتداد طبقه کشید، زیرا بازوهایش خیلی طول کشید.

تلل کنار یک درگاه متوقف شد و در داخل نگاه کرد. این گوش های طولانی خود را می پوشاند، ذهن کوچک خود را تشکیل می دهد، و سپس به آرامی به اتاق می آید.

هری گفت: "کلید در قفل است." "ما می توانیم آن را قفل کنیم."

"ایده خوبی،" رون عصبی گفت.

آنها به سمت درب باز می گشتند، دهان خشک، دعا می کردند که ترول نمی خواست از آن بیرون بیاید. با یک جهش بزرگ، هری موفق شد کلید را بگیرد، درب را برداشت و آن را قفل کرد.

"بله!"

آنها پیروزی خود را از دست دادند، آنها شروع به عقب نشینی کردند، اما وقتی که آنها به گوشه ای رسیدند، چیزی شنیده می شد که قلب آنها را متوقف می کرد - فریاد بلند و سنگین - و آن را از محوطه ای که آنها فقط زنجیر شده بودند.

"اوه، نه،" رون گفت: "به عنوان خونین بارون کم رنگ شده.

هری پاشو زد: "این حمام دخترانه است!"

"هرمیون!" آنها با هم گفتند.

این آخرین چیزی بود که آنها می خواستند انجام دهند، اما چه انتخابی داشتند؟ آنها در اطراف چرخیدند و به سمت درب حرکت کردند و کلید را به بیرون انداختند و ناامید شدند. هری درب را باز کرد و در داخل زدند.

هرمیون گرنجر در برابر دیوار مقابل ایستاد و به نظر می رسید که انگار او در حال آسیب زدن بود. ترول در حال پیشرفت بود، با حرکت دادن غرق شدن از دیوار، آن را به حال رفت.

هری به شدت به رون گفت: "اشتباه نکنید!" و با کشیدن یک شیر آب، آن را به همان اندازه که می توانست در مقابل دیوار قرار گیرد، انداخت.

ترول چند متری از هرمیون متوقف شد. آن را در اطراف لرزید، به آرامی در حال چشمک زدن، برای دیدن آنچه که سر و صدا ساخته شده است. هری کوچکترین چشمهایش را دید. آن را تضعیف کرد، سپس برای او ساخته شده بود، بلند کردن باشگاه خود را به عنوان آن رفت.

وجود کویر

کته مهم دیگر محیط جفرافیایی کرمان به دلیل وجود کویر است. ابن‌خلدون مقدمه‌­ای در مورد خصوصیات آب و هوایی و اقلیم دارد و خصلت مردمانی را که در نقاط مختلف از نظر جغرافیایی زندگی می‌کنند، بیان می‌کند. خصلت مردمان کویری را نیز بیان کرده و بر صبوری آن‌ها تاکید دارد. مرحوم دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی نیز یک نظریه جالب در مورد تلورانس مذهبی داشت که در بسیاری از کتاب‌های خود به آن اشاره کرده است. ایشان اعتقاد داشت که در کرمان یک تساهل و تسامح کامل مذهبی وجود دارد. خود من اکنون در محله‌ای در کرمان زندگی می‌کنم که یک همسایه زرتشتی و یک همسایه پیرو شیخیه دارم. دو خانه پشتی منزل ما نیز اهل سنت هستند. همه با هم رفیقیم و بدون هیچ مشکلی مراوده داریم و البته در تمام مناطق کرمان وضعیت این‌گونه است.

تاریخ کرمان را مطالعه کند

جمله مشهوری وجود دارد که «کسی که می‌خواهد راهی به فلسفه تاریخ عالم ببرد، کافی تاریخ کرمان را مطالعه کند.» آنقدر در کرمان جنگ، درگیری و مسائل مختلف بوده که اگر کسی به طور کامل تاریخ کرمان را بخواند،گویی که تاریخ دنیا را مطالعه کرده است. این جنگ‌ها و درگیری‌ها بر کنش‌های اجتماعی مردم در طول تاریخ نیز تاثیر بسیاری گذاشته است و ناخواسته آن‌ها را به سمت نوعی بی‌تفاوتی که شاید بتوان اسم آن را تسامح و تساهل گذاشت، برده است.