دندون

دندون

دندون

دندون

نویل هیچ وقت در زندگیاش جاروبرقی نداشت


نویل هیچ وقت در زندگیاش جاروبرقی نداشت، چرا که مادربزرگش هرگز به او نزدیک نشد. خصوصی، هری احساس می کرد دلیل خوبی دارد، زیرا نیلیل موفق شد تعداد زیادی از حوادث را حتی با هر دو پا در زمین داشته باشد.

هرمیون گرنجر تقریبا همانطور که ناویل در حال پرواز بود، عصبی بود. این چیزی بود که شما نمی توانید با قلب از یک کتاب یاد بگیرد - نه اینکه او سعی نکرده بود. در روز پنجشنبه صبحانه، همه آنها را با راهنمایی های پروازی که از کتاب کتابی به نام کیدیدچ از طریق قرون وسطی بیرون می آمد، خسته می کردند. نویول هر کلمه ای را که به او تعلق دارد و از او دلش برایش تنگ شده بود، نادیده می گیرد، اما هرکسی بسیار خوشحال شد که سخنرانی هرمیون با ورود ایمیل قطع شد.

هری از یادداشت هقرفت یک نامه واحد نداشت، چیزی که مالفوی سریع متوجه شد. جغد عقاب مالفوی همیشه او را از بسته های شیرینی از خانه بیرون آورد، و او به طرز شگفت انگیزی در میز Slytherin افتتاح شد.

یک گوزن گاو نویلا یک بسته کوچک را از مادربزرگش آورد. او آن را به آرامی باز کرد و یک توپ شیشه ای را به اندازه یک سنگ مرمر بزرگ نشان داد که ظاهرا پر از دود سفید بود.

"این یک Remembrall است!" او توضیح داد. "گران می دانم که همه چیز را فراموش می کنم - این به شما می گوید اگر چیزی را فراموش کرده اید که انجام شود. ببینید، شما آن را مانند آن نگه دارید و اگر قرمز تبدیل شود - آه ... "چهره او افتاد، زیرا Rememball به طور ناگهانی درخشنده آفتابی بود،" ... شما چیزی را فراموش کرده اید ... "

نویل سعی داشت به خاطر آنچه که فراموش کرد زمانی که دراکو مالفوی، که میز میز گریفیندور را گذرانده بود، Remembrall را از دستش برداشت.

هری و رون به پایشان پریدند آنها نیمی از امید به دلیل برای مبارزه با مالفوی داشتند، اما پروفسور مک گونگال، که می توانست مشکلات را سریعتر از هر معلم در مدرسه ببیند، در فلش وجود داشت.

"چه اتفاقی می افتد؟"

"ملفوی ریمبرالم، استاد من بود."

اسلولینگ، مالفوی به سرعت Remembrall را بر روی میز گذاشت.

او گفت، "فقط به دنبال"، و او را با کرابه و گویل پشت سرش کوبید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.