دندون

دندون

دندون

دندون

ما خیلی خوب عمل می کنیم


رون گفت: "بله، حالا متوقف نباشید،" ما خیلی خوب عمل می کنیم. "

هرمیون با چشمان خود در هوا حرکت کرد.

هری در آن روز به سختی در ذهنش درس خواند. آن را به خوابگاه رفت و در آنجا جاروبرقی جدیدش زیر تختش دروغ گفت و یا به زمین کیدیدچ جایی که او در آن شب بازی می کرد یاد می گرفت. او آن شب را بدون توجه به چیزی که در حال خوردن بود، شام خورد، و سپس با بالا رفتن از رون به سمت بالا رفت تا نیمی از دو هزار تومان را باز کند.

"وای"، رون آهی کشید، چون شمعدانی بر روی روکش هری افتاد.

حتی هری، که هیچ چیز در مورد جاروهای مختلف نمی دانست، فکر کرد که فوق العاده است. شیک و براق، با یک دسته چوب ماهون، دم دم بلند از شاخه های شسته و ریز دار و Nimbus دو هزار تن در طلا در نزدیکی بالای صفحه نوشته شده است.

هری ساعت نزدیک تر شد، هری قلعه را ترک کرد و در غروب خورشید به سوی میدان کیدیدچ رفت. او قبلا هرگز در استادیوم نبود. صدها نفر از کرسی ها در ایستگاه های اطراف این میدان به وجود آمدند تا تماشاگران به اندازه کافی بلند باشند تا ببینند چه اتفاقی می افتد. در انتهای این میدان سه قطعه طلایی با حلقه ها در انتها داشت. آنها هری را از چوب های پلاستیکی کمی یادآور می کردند. بچه های مغول بچه ها را حفر کردند، مگر اینکه آنها پنجاه پایی بالا داشتند.

هری در عین حال مشتاق پرواز دوباره برای صبر کردن برای وود، هری برف زده اش را برداشت و از زمین افتاد. چه احساس - او در داخل و خارج از پست اهداف حرکت کرد و سپس به بالا و پایین زمینه. Nimbus دو هزار در هر جایی که می خواست در سبک ترین لمسش تبدیل شود.

"هی، پاتر، پایین بیاید!"

الیور وود وارد شد او یک صندوق چوبی بزرگ تحت بازوی خود داشت. هری در کنار او فرود آمد.

گفت: "بسیار خوب، چوب، چشم خود را glinting. "من می بینم که مک گونگال چیست ... شما واقعا طبیعی هستید. من فقط قصد دارم این قوانین را به شما آموزش دهم، سپس سه بار در هفته به تمرین تیم ملحق شوید. "

جعبه را باز کرد در داخل چهار توپ مختلف اندازه بود.

گفت: "راست، گفت: چوب. "حالا، کوییدیچ به اندازه کافی آسان است برای درک، حتی اگر آن را بیش از حد آسان به بازی نیست. هفت بازیکن در هر طرف وجود دارد. سه نفر از آنها Chasers نامیده می شوند. "

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.